تفسيرهای گوناگون درباره معاد :
این وبلاگ به بررسی معاد و مطالب مرتبط به آن میپردازد

محتوای مطالب را چگونه ارزیابی میکنید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 40
کل نظرات : 4

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 51

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 52
باردید دیروز : 14
بازدید هفته : 52
بازدید ماه : 71
بازدید سال : 96
بازدید کلی : 10907

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان معاد و آدرس maad66.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : محمد محبی
تاریخ : پنج شنبه 2 بهمن 1393
نظرات

1-اعاده معدوم:بعضيها خيال كرده‏اند معاد يعنی اعاده معدوم . متكلمين قديم چقدر روی‏ اين قضيه بحث می‏كردند كه اعاده معدوم محال نيست ، برای اينكه فكر می‏كردند معاد يعنی اعاده معدوم ، قيامت يعنی اعاده معدوم ، يعنی اول‏ فرض می‏كردند كه اشياء معدوم می‏شوند ( معدوم مطلق ) آنوقت می‏گفتند آيا اگر چيزی معدوم مطلق شد ، بار ديگر امكان دارد وجود پيدا كند و يا اين از محالات است ؟ اين البته چيزی است كه اصلا لزومی ندارد ما روی آن بحث‏ كنيم . ما چه دليلی داريم بر اينكه اشياء معدوم می‏شوند ، تا بعد بياييم‏ روی مسأله اعاده معدوم بحث كنيم كه اعاده معدوم محال است يا ممكن ؟ ما نه دليل علمی داريم و نه دليل شرعی كه اشياء معدوم می‏شوند بالكليه و معنی‏ قيامت يعنی اعاده آن معدومات . يكی از مسائلی كه فلاسفه با متكلمين گلاويز بودند ، مسأله اعاده معدوم‏ است . فلاسفه می‏گويند اولا اشخاص معدوم نمی‏شوند تا بخواهند اعاده شوند ، آنها می‏گويند معدوم می‏شوند . بعد آنها [ متكلمين ] می‏گويند اعاده معدوم ممكن‏ است ، اينها می‏گويند اعاده معدوم محال است . لزومی ندارد ما روی اين‏ قضيه اصلا بحثی بكنيم ، اگر كسی لازم دانست بعدا سؤال می‏كند و ما روی آن‏ بحث می‏كنيم .

 

2-عود ارواح به اجساد:بعضی ديگر معاد را به اين شكل توجيه می‏كنند : معاد يعنی عود ارواح به‏ اجساد ، يعنی انسان وقتی كه می‏ميرد روحش از بدنش مفارقت می‏كند و اين‏ روح جدای از بدن هست در يك عالمی ( كه آن عالم را عالم برزخ می‏گويند ) تا وقتی كه بناست قيامت شود ، ولی وقتی كه قرار شد قيامت شود ، آن‏ وقت روحها برمی‏گردند به بدنهای خودشان ، هر روحی به بدن خودش بر می‏گردد . اين طور آمده‏اند مطلب را تعبير كرده‏اند . يك مطلب را بايد قبلا عرض كنم و آن اين است كه اتفاقا در تعبيرات‏ قيامت ، ما كلمه " معاد " نداريم . از همه اسمهای قيامت معروفتر معاد است ولی اين اصطلاح ، اصطلاح شرعی نيست ، يعنی اصطلاح متشرعه است ، آنهم‏ به مفهوم خاصی . در قرآن كريم ، ما كلماتی نظير معاد داريم مثل " ماب‏ " ولی كلمه معاد را نداريم . در دعاها و احاديث هم من الان يادم نيست‏ كه در جايی از قيامت با كلمه معاد تعبير شده باشد . كلمه معاد را ظاهرا متكلمين خلق كرده‏اند . اين كلمه می‏تواند كلمه درستی هم باشد يعنی با تعبيرات قرآن منطبق باشد اما چون معاد يعنی مكان عود يا زمان عود ( اسم‏ مكان و زمان است ) ، آنها كه اين كلمه را گفته‏اند به اين اعتبار گفته‏اند كه قيامت را يا زمان عود به معنی اعاده معدوم می‏دانسته‏اند ، يا زمان عود ارواح به اجساد . در قرآن ، ما كلماتی شبيه كلمه معاد داريم ، كلمه معاد نداريم ولی كلمه‏ " مرجع " يا " رجوع " و كلمه " ماب " داريم . " عود " يعنی‏ بازگشت . " عود " را در جايی می‏گويند كه يك چيزی از يك اصلی آمده‏ باشد ، دو مرتبه به آن اصل برگردد ، می‏گويند عود كرد . " رجوع " هم‏ همين طور است ، " رجوع " هم يعنی بازگشت ، بايد يك آمدنی باشد تا بازگشت صدق كند ، و لهذا اگر در قرآن درباره قيامت كلمه " عود " نداريم ، كلمه " رجوع " داريم اما آنچه در قرآن كلمه " رجوع " و امثال آن آمده ، به معنای بازگشت به خداست ، يعنی تعبير قرآن اين است‏ . در قرآن هيچ جا رجوع ارواح به اجساد نيامده ،يا هيچ جا رجوع به معنای [ بازگشت ] بعد از معدوم شدن نيامده ، بلكه‏ تعبير اين است : " « انا لله »" ما از آن خدا هستيم ، " « و انا اليه راجعون »" (بقره /  157 ) و ما به سوی او بازگشت می‏كنيم . پس كلمه معاد را هم اگر ما به كار ببريم ، اگر به معنی عود الی الله استعمال كنيم ، آنوقت با تعبيرات قرآنی ، خوب منطبق می‏شود . يا اين تعبير : " « و ان‏ الی ربك المنتهی »" (نجم / 42) و اينكه نهايت و تماميت و پايانی به سوی‏ پروردگار است ، يعنی به سوی او همه چيز پايان می‏يابد ، " « ان الی ربك‏ الرجعی »" (علق /  8  ) . و امثال اين تعبيرات .

 

3-عود ارواح به خداوند:محدثين متشرعه مثل مرحوم مجلسی ادعا می‏كنند كه اجماع همه اهل اديان‏ است بر معاد به معنی عود ارواح به اجساد ، ولی عده‏ای می‏گويند نه ، ما اجماع داريم ولی نه اجماع به صورت عود ارواح به اجساد ، بلكه به معنی‏ عود به سوی پروردگار . حالا اين عود به سوی پروردگار ، آيا مستلزم عود ارواح به اجساد است يا شكل ديگری ، بعد بايد ببينيم ولی آنچه كه قرآن‏ گفته است ، از قيامت تعبير كرده به وقتی ، به روزی يا به نشئه‏ای كه در آن نشئه انسانها به خدا بازگشت می‏كنند ، يعنی چه انسانها به خدا بازگشت‏ می‏كنند ؟ اصلا آمدن از خدا يعنی چه و بازگشت به سوی خدا يعنی چه ؟ ولی هر چه هست ، قرآن اين طور گفته است ، حتی از قيامت تعبير به " القاء الله " كرده است ، منكرين قيامت را منكرين لقاء پروردگار ناميده : " « الذين كذبوا بلقاء الله »" (انعام / 31) يا : " « بل هم بلقاء ربهم كافرون‏ " (سجده / 10) ، تعبيرات قرآن چنين تعبيراتی است . البته ما بدون اينكه بخواهيم رد يا قبول كرده باشيم ، [ نظريات مختلف‏ را بيان می‏كنيم ] . همه اينها معتقدند كه تفسير ما درباره معاد اين است‏ . هيچ كس نمی خواهد چيزی بر خلاف گفته پيغمبر گفته باشد ولی هر كدام به‏ يك چيزهايی استناد می‏كنند و اين طور تفسير می‏كنند . از نظر بعضی ، مسأله‏ قيامت و مسأله معاد يعنی عود كردن روحها بار ديگر به همان بدنهايی كه بوده‏اند و پوسيده‏اند و متفرق و خاك‏ شده‏اند . بعضی ديگر معاد را به همان معنی عود الی الله می‏گيرند ولی‏ می‏گويند عود ارواح الی الله ، جسم كه عودی ندارد به سوی خدا ، برای جسم‏ معنی ندارد بگوييم به سوی خدا باز می‏گردد ، روح است كه می‏تواند درجات و مراتبی را طی كند كه به حسب آن درجات و مراتب به نشئه ربوبی نزديكتر باشد و بنابر اين قيامت يعنی بازگشت ارواح به سوی خدا . صرف اين مطلب‏ را بخواهيم بگوييم ، می‏شود معاد روحانی مطلق كه اين بر خلاف ضرورت‏ تعليمات انبياست ، يعنی در تعليمات انبياء درست است كه گفته‏اند عود به سوی پروردگار ، ولی برای اين عود شكل هم معين كرده‏اند ، آن شكلی كه‏ معين كرده‏اند صد در صد روحانی نيست . مسأله معاد در ميان قدمای فلاسفه اصلا مطرح نبوده ، يعنی اصلا معاد را انبياء آورده‏اند نه فلاسفه . حتی ارسطو خودش قائل به فنای روح است و ابدا معتقد به بقای ارواح و عود ارواح و اين حرفها نيست و روح را يك‏ موجود فانی و قابل فنا می‏داند . حكمای اسلامی از قبيل بوعلی طور ديگری معتقدند ، بوعلی می‏گويد كه از نظر برهان علمی و برهان عقلی ، ارواح باقی می‏مانند و بازگشت می‏كنند به سوی‏ خداوند و سعادت و شقاوت آنها هم سعادت و شقاوت معنوی و عقلانی است ، يعنی لذتها و المها ، لذتها و المهای عقلانی است ( يعنی از نوع لذتی است‏ كه عقل می‏برد و از نوع رنجی است كه عقل می‏برد ، نه از نوع لذت و المی‏ كه انسان از راه جسم می‏برد ) . ولی بعد می‏گويد اين راهی است كه ما از طريق علمی می‏توانيم طی كنيم ، اين قدر می‏دانيم كه روح انسان فانی نمی‏شود و باقی می‏ماند و در جهان ديگری يا معذب است يا متنعم ، ولی آن مقداری‏ كه ما از راه دليل علمی می‏توانيم بفهميم اين است كه فقط عقل انسان ( يعنی قوه عاقله انسان ) باقی می‏ماند ، ساير قوای انسان هر چه هست ، همه‏ معدوم می‏شوند و قوه عاقله به صورت يك امر مستقل و يك شی‏ء مستقل و يك‏ شخصيت مستقل كه شخصيت واقعی انسان هم همان عاقله‏اش هست باقی می‏ماند . ولی بعد می‏گويد لكن معاد جسمانی هم چيزی است كه پيغمبر به آن خبر داده‏ است ، صادق به آن خبر داده است ، ما معاد جسمانی را هم قبول می‏كنيم به‏ اعتبار اينكه مخبر صادق به آن خبر داده است . پس در واقع اين طور می‏گويد كه دليل علمی و عقلی ، ما را فقط در حد معاد روحانی راهنمايی‏ می‏كند ولی اينكه معاد جسمانی باشد ، چيزی است كه ما از راه عقل‏ نمی‏توانيم كشف كنيم ولی چون مخبر صادق خبر داده ( اخبر به الصادق ) ما قبولش داريم (بوعلی را من واقعا مؤمن به پيغمبر می‏بينم ، عجيب هم به پيغمبر ايمان دارد )

 

4-عود ارواح به خداوند با كيفيت جسمانی:بعضی ديگر آمده‏اند جمع ميان ايندو كرده‏اند ، به اين معنا كه نظريه‏ای‏ ابراز داشته‏اند كه معنی آن اين است : در عين اينكه معاد عود به پروردگار است نه عود ارواح به اجسام (اجسام يعنی اين اجساد ، اين بدنهای خاك شده) ، ولی در عين حال خودش كيفيت جسمانی‏ دارد . اينها كسانی هستند كه بر خلاف اعتقاد امثال بوعلی و ما قبل بوعلی‏ كه فقط عقل انسان يك قوه مستقل و مجرد از بدن است ، اعتقاد دارند قوای‏ حياتی انسان دو طبقه است : طبقه جسدی و طبقه غير جسدی ، و انسان دارای‏ بدنی است كه آن را بدن مثالی و بدن برزخی ناميده‏اند و آن بدن الان با اين‏ بدن متحد است ، الان وجود دارد و وقتی كه انسانی می‏ميرد ، اين بدن حكم‏ يك تفاله‏ای را دارد و آن حكم جوهر را دارد و اين بدن است كه دائما متحلل و فانی می‏شود ، متغير و فانی می‏شود و بدل پيدا می‏كند . می‏گويند اين‏ بدن نسبت به آن بدن ، حكم موی سر و ناخن و اين جور فضولات را دارد . همين طوری كه يك انسان در طول عمر چندين بار اين بدن را عوض می‏كند ، مثلا به صورت زوائدی كه پوسته‏های بدن باشند يا به صورت ناخن يا به صورت‏ مو ، به صورت انواع فضولات ، و اين بدن دائما عوض می‏شود ، مردن حكم اين‏ را دارد كه يكمرتبه و يكجا آن بدن كه بدن حقيقی انسان است اين بدن را كه‏ حكم لباسی را برای آن بدن دارد رها می‏كند و دور می‏اندازد . و آن بدن با اين بدن فرق می‏كند . اين بدن بالذات مرده است و حيات برای آن حالت‏ عارضی دارد ولی آن بدن بالذات زنده است ، حيات جزء ذاتش است و عين‏ ذاتش است و بنابر اين برای آن بدن ، ديگر مردن تصور ندارد . پس در عين‏ اينكه [ معاد ] عود ارواح به كمال خودش است ولی به اين شكل جسمانی است‏ . اين هم يك فرضيه‏ای است در اينجا ، كه ببينيم آيا با تعبيرات قرآن‏ جور درمی‏آي د يا جور در نمی‏آيد ؟ خيلی هم مشكل است ، با بعضی تعبيرات‏ قرآن فوق العاده خوب جور در می‏آيد ولی منطبق كردنش با بعضی تعبيرات ديگر مشكل است .(کتاب معاد شهید مطهری )

 


تعداد بازدید از این مطلب: 32
موضوعات مرتبط: کتاب معاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید. ممنون از بازدید شما.لطفا برای بهبود مطالب وبلاگ در نظر سنجی شرکت کنید و نظرات خودرا درباره وبلاگ بفرمایید همچنین به مطالب به تناسب محتوا امتیاز دهید. در ضمن فروم(انجمن تخصصی) وبلاگ هم راه اندازی شده است و می توانید باهمان نام کاربری و رمزی که در وبلاگ ثبت نام کرده اید وارد حساب کاربری خود در ان شوید و ازش بهره ببرید. با تشکر


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود